بهترین فیلم های عاشقانه خارجی: عشق از نگاه بهترین کارگردانان جهان
انتشار:۲۹ آذر ۱۴۰۲
به روز رسانی:۱۷ بهمن ۱۴۰۲
بازدید:۵۵
عشق، یکی از احساسات بنیادین و قدرتمند بشر است که همواره به عنوان منبع الهام برای هنر از جمله سینما قرار گرفته است. فیلم های عاشقانه، از دیرباز جایگاه ویژه ای در بین مخاطبان داشته و با روایت داستان های جذاب و تاثیرگذار، همواره به دنبال انعکاس زیبایی و ظرافت عشق بوده اند در این مقاله، قصد داریم شما را با برخی از بهترین فیلم های عاشقانه خارجی آشنا کنیم که هر یک در سبک و مضمون خود، تجربه ای فراموش نشدنی را برای مخاطبان رقم می زنند.
معرفی بهترین فیلم های عاشقانه خارجی
در این جا لیستی از محبوب ترین فیلم های عاشقانه آورده شده است:
فیلم "دختر گمشده" به کارگردانی مگی جیلنهال و نویسندگی خودش و اِلین فیکر، داستان لدا (Olivia Colman) را روایت میکند، زنی که در تعطیلات تابستانی خود در یک ساحل یونانی، با زنی جوان به نام نیکی (Dakota Johnson) و دخترش تِنا (Elena Leiva) آشنا میشود. لدا به سرعت با نیکی و تِنا ارتباط برقرار میکند، اما احساساتی متناقض نسبت به آنها دارد. از یک سو، او با دیدن نیکی و تِنا، خاطرات گذشته خود را به یاد میآورد، زمانی که او نیز مادر دو دختر بود. از سوی دیگر، او احساسات حسادت و خشم نسبت به نیکی و تِنا دارد.
لدا در گذشته، تصمیمات دشواری در مورد مادری گرفته است که عواقب آن را همچنان با خود حمل میکند. او از اینکه نیکی و تِنا به راحتی و بدون نگرانی مادری میکنند، احساس خشم و حسادت میکند. او همچنین از اینکه نیکی و تِنا ممکن است به همان اشتباهاتی که او مرتکب شده، مرتکب شوند، نگران است. لدا به تدریج به نیکی و تِنا نزدیکتر میشود، اما این نزدیکی برای او دردناک است. او نمیتواند از احساسات متناقض خود نسبت به آنها خلاص شود. در نهایت، لدا مجبور میشود با گذشته خود روبرو شود و تصمیمات مهمی در مورد زندگی خود بگیرد.
فیلم «امیلی» (Emily) محصول سال ۲۰۲۲، روایتی از زندگی امیلی برونته، نویسنده و شاعر انگلیسی است. فیلم با مرگ پدر خانواده برونته آغاز میشود و امیلی، که جوانترین خواهر در بین پنج فرزند خانواده است، به همراه خواهران و برادرانش به خانه خاله خود در یورکشایر میروند. در آنجا، امیلی با هنر و ادبیات آشنا میشود و به نوشتن شعر و داستان علاقهمند میشود.
امیلی در سن ۲۴ سالگی، اولین رمان خود، «بلندیهای بادگیر»، را منتشر میکند. این رمان که داستانی عاشقانه و تراژیک است، به یکی از مشهورترین رمانهای عاشقانه تاریخ ادبیات تبدیل میشود. امیلی پس از انتشار «بلندیهای بادگیر»، رمان دیگری به نام «نورثنگر ابی» را نیز منتشر میکند. این رمان نیز با استقبال خوبی از سوی مخاطبان روبرو میشود. امیلی برونته در سن ۳۰ سالگی به دلیل بیماری سل درگذشت. او در طول زندگی کوتاه خود، آثار ادبی ماندگاری خلق کرد که تا به امروز مورد تحسین قرار میگیرند.
فیلم «فیلمی کوتاه درباره عشق» ساخته کریشتوف کیشلوفسکی در سال ۱۹۸۸، داستان «تومک» ، جوان نوزده سالهای را روایت میکند که دلباخته «ماگدالنا»، همسایه سی سالهاش میشود. تومک که یتیم است و در اداره پست کار میکند، هر شب با تلسکوپ آپارتمان ماگدالنا را میبیند و به او تلفن میکند، اما حرف نمیزند. او برای دیدن ماگدالنا رسیدهای جعلی برایش میفرستد و برای شنیدن صدایش بطریهای شیر را پشت در آپارتمانش میگذارد.
با گذشت زمان، تومک و ماگدالنا با یکدیگر آشنا میشوند و رابطهای پنهانی را آغاز میکنند. اما این رابطه از همان ابتدا با مشکلاتی روبرو میشود. ماگدالنا که قبلاً ازدواج کرده و طلاق گرفته است، هنوز درگیر گذشته خود است و نمیتواند به تومک اعتماد کند. تومک نیز که تجربه عشق را ندارد، نمیداند چگونه با احساسات خود کنار بیاید.
the last letter from your lover (آخرین نامه از معشوقت)
کارگردان: آگوستین فریزل
سال انتشار: ۲۰۲۱
امتیاز IMDb: 6.7
بازیگران: فلیسیتی جونز، کلوم ترنر، جو آلوین، شیلین وودلی و...
فیلم در دو خط زمانی متفاوت روایت میشود. در خط زمانی اول، در دهه ۱۹۶۰، جنیفر استرلینگ، یک زن ثروتمند و اجتماعی، پس از یک تصادف رانندگی، دچار از دست دادن حافظه میشود. او نمیتواند به یاد بیاورد که چه کسی است یا چه اتفاقی برای او افتاده است. در میان چیزهایی که او به یاد میآورد، نامهای است که بین دو نفر با نامهای مستعار "J" و "Boot" رد و بدل شده است. جنیفر تصمیم میگیرد که حقیقت را در مورد این نامهها کشف کند.
در خط زمانی دوم، در زمان حال، اللی هوورث، یک روزنامهنگار جوان، در حال تحقیق در مورد یک مقاله درباره یک رسوایی عاشقانه در دهه ۱۹۶۰ است. او در جریان تحقیقات خود، با نامههای "J" و "Boot" آشنا میشود. اللی به سرعت متوجه میشود که این نامهها مربوط به جنیفر استرلینگ هستند. او تصمیم میگیرد که به جنیفر کمک کند تا حقیقت را در مورد گذشتهاش کشف کند.
در ادامه فیلم، اللی و جنیفر با هم همکاری میکنند تا معمای این نامهها را حل کنند. آنها متوجه میشوند که "J" و "Boot" در واقع دو نفر عاشق هستند که از هم جدا شدهاند. آنها همچنین متوجه میشوند که این رسوایی عاشقانه که اللی در مورد آن تحقیق میکند، به این دو نفر مربوط است.
فیلم رای لین یک فیلم کمدی-درام رمانتیک محصول سال 2023 انگلستان است که به کارگردانی رین آلن میلر ساخته شده است. این فیلم در جشنواره فیلم ساندنس 2023 به نمایش درآمد و با استقبال منتقدان روبرو شد.
داستان فیلم درباره یاس و دام دو جوان آفریقایی-بریتانیایی است که هر دو به تازگی از روابط عاشقانه خود جدا شده اند. یاس یک هنرمند جوان است که در حال تلاش برای یافتن صدای خود در دنیای هنر است. دام یک خواننده است که به دنبال موفقیت است. یک روز، یاس و دام در جنوب لندن با یکدیگر آشنا می شوند. آنها به سرعت با یکدیگر ارتباط برقرار می کنند و در طول یک روز پرماجرا، به یکدیگر کمک می کنند تا با ترس های خود از شکست و ناامیدی کنار بیایند.
این فیلم ، داستان دو نفر به نامهای سوه فو (Tony Leung Chiu-wai) و چانگ لی-هوا (Maggie Cheung) را روایت میکند که در دهه ۱۹۶۰ در هنگ کنگ زندگی میکنند. آنها در یک آپارتمان مجاور یکدیگر زندگی میکنند و در نهایت متوجه میشوند که همسرانشان با یکدیگر رابطه دارند.
سوه فو روزنامهنگاری است که به تازگی از چین به هنگ کنگ نقل مکان کرده است. چانگ لی-هوا نیز یک منشی است که برای یک شرکت تجاری کار میکند. آنها در ابتدا از یکدیگر دوری میکنند، اما به تدریج با یکدیگر آشنا میشوند و به یکدیگر جذب میشوند. آنها در ابتدا سعی میکنند که رابطه خود را پنهان کنند، اما به تدریج احساسات خود را نسبت به یکدیگر ابراز میکنند. با این حال، آنها هرگز نمیتوانند رابطه خود را به سرانجام برسانند، زیرا از خیانت به همسرانشان میترسند.
داستان فیلم در انگلستان قرن نوزدهم میگذرد. آن الیوت، دختری باهوش و احساساتی است که در خانوادهای اشرافی بزرگ شدهاست. او زمانی با ونتورت، افسری جوان و جذاب، نامزد بودهاست، اما خانوادهاش به او گفتهاند که ازدواج با او مناسب او نیست. آن تحت تأثیر حرفهای خانوادهاش قرار گرفته و از ازدواج با ونتورت صرف نظر کردهاست.
اکنون، ۸ سال بعد، ونتورت دوباره به زندگی آن بازمیگردد. او اکنون یک مرد موفق و ثروتمند است. آن با دیدن ونتورت دوباره احساسات گذشته خود را برای او تجربه میکند. اما او هنوز هم از تصمیمی که گرفته است پشیمان است و نمیداند که آیا میتواند به ونتورت اعتماد کند یا خیر.
فیلم لانه داستان یک خانواده انگلیسی است که در سال ۱۹۸۷ از لندن به یک خانه روستایی در ایرلند نقل مکان میکنند. روری ، پدر خانواده، یک کارگزار مالی موفق است که در آرزوی ساختن یک زندگی جدید برای خانوادهاش است. آلیسون همسر او، یک هنرمند جوان است که از تصمیم روری برای نقل مکان ناراضی است.
با ورود به خانه جدید، مشکلات خانواده شروع میشود. روری با مشکلات مالی مواجه میشود و آلیسون با محیط جدید و مردم محلی ارتباط برقرار نمیکند. فرزندانشان، کیتی و سام نیز با تغییرات جدید مشکل دارند.با گذشت زمان، اختلافات بین روری و آلیسون بیشتر میشود. روری رفتاری عصبی و کنترلگر پیدا میکند و آلیسون احساس تنهایی و بیاعتمادی میکند. فرزندانشان نیز از این وضعیت متضرر میشوند و رفتارهای پرخاشگرانه و ناهنجار از خود نشان میدهند.در نهایت، خانواده به نقطهای میرسد که ادامه زندگی در کنار هم غیرممکن است. روری و آلیسون تصمیم میگیرند که از هم جدا شوند و فرزندانشان را با خود ببرند.
فیلم کازابلانکا در سال ۱۹۴۲ در جریان جنگ جهانی دوم در شهر کازابلانکای مراکش میگذرد. ریک بلینصاحب یک کافه در کازابلانکا است. او در گذشته با ایلسا لاند آشنا شده و عاشق او بوده است. اما ایلسا به دلیل اینکه همسرش، ویکتور لاسالو، یک مبارز ضد فاشیست است، مجبور به ترک ریک شده است.
سالها بعد، ایلسا و ویکتور از پاریس به کازابلانکا میآیند تا از آنجا به آمریکا بگریزند. ریک متوجه میشود که ایلسا هنوز هم او را دوست دارد. اما ویکتور نیز برای نجات جان ایلسا به او نیاز دارد.ریک در نهایت تصمیم میگیرد که ایلسا و ویکتور را به آمریکا بفرستد. او با این کار، عشق خود به ایلسا را به خاطر تعهد او به همسرش فدا میکند.
the Midnight Sun(خورشید نیمه شب)
کارگردان: اسکات اسپیر
سال انتشار: 2018
امتیاز IMDB: 6.6
بازیگران: بلا ثورن، راب ریگل، پاتریک شوارتزینگر و..
فیلم داستان دختری جوان به نام کیتی پرایس (بلا تورن) را روایت میکند که از کودکی به بیماری گزرودرما پیگمنتوزوم مبتلا است. این بیماری به این معناست که پوست او در معرض نور خورشید به سرعت دچار سرطان میشود و او باید تمام زندگی خود را در تاریکی سپری کند.
کیتی در یک خانه بزرگ با پدرش، جک (راب ریگل)، زندگی میکند. او تمام روز را صرف گوش دادن به موسیقی و نوشتن آهنگ میکند. کیتی از پنجرههای خانه خود به دنیای بیرون خیره میشود و آرزو میکند که بتواند مانند سایر نوجوانان زندگی کند. در شب فارغالتحصیلی کیتی، او به طور اتفاقی با پسری به نام چارلی (پاتریک شوارتزنگر) آشنا میشود. چارلی همسایه کیتی است و او نیز از کودکی به کیتی علاقه داشته است. چارلی متوجه میشود که کیتی به بیماری گزرودرما پیگمنتوزوم مبتلا است، اما او این موضوع را مانعی برای عشق خود به کیتی نمیداند.
کیتی و چارلی شروع به ملاقات با یکدیگر میکنند، اما آنها باید مراقب باشند که نور خورشید به پوست کیتی نخورد. آنها در شبها با یکدیگر بیرون میروند و کیتی برای اولین بار در زندگی خود احساس میکند که میتواند مانند سایر نوجوانان زندگی کند. با این حال، بیماری کیتی پیشرفت میکند و او به تدریج ضعیفتر میشود. او متوجه میشود که زمان زیادی برای زندگی باقی ندارد. کیتی و چارلی تصمیم میگیرند که باقیمانده زندگی خود را با یکدیگر سپری کنند.
Last Christmas (کریسمس پیشین)
کارگردان: پل فایگ
سال انتشار: 2019
امتیاز IMDb: 6.5
بازیگران: اما تامپسون، هنری گلدینگ، میشل یئو و...
یک فیلم کمدی-رمانتیک محصول سال ۲۰۱۹ به کارگردانی پال فیگ است. فیلمنامه این فیلم توسط فیگ و امیلی کرافت نویسندگی شده است. این فیلم داستان کیت را روایت میکند که یک زن جوان است که در لندن زندگی میکند. او از زندگی خود ناراضی است و تصمیمات اشتباهی میگیرد. او در یک فروشگاه مشغول به کار است و به دلیل شغلش، با مردم زیادی در ارتباط است، اما هیچوقت احساس نمیکند که جایی برای او وجود دارد.
یک روز، کیت به طور تصادفی با شخصی به نام تام ملاقات میکند. تام یک مرد مهربان و خوشقلب است که به کیت کمک میکند تا زندگی خود را تغییر دهد. کیت و تام به یکدیگر علاقهمند میشوند و رابطهی عاشقانهای را آغاز میکنند.با کمک تام، کیت شروع به تغییر میکند. او تصمیم میگیرد که روی زندگی خود تمرکز کند و اهدافی برای خود تعیین کند. کیت در نهایت متوجه میشود که باید گذشتهی خود را پشت سر بگذارد و آیندهی خود را بسازد.
فیلم عشق به کارگردانی میشائیل هانکه، داستان زوج سالخوردهای به نامهای جورج و آنه را روایت میکند که پس از سالها زندگی مشترک، در آستانهی پیری و مرگ قرار دارند. آنه، پس از سکته مغزی، قدرت تکلم و تحرک خود را از دست میدهد و جورج، همسرش، وظیفهی مراقبت از او را بر عهده میگیرد.
در ابتدا، جورج با عشق و فداکاری از آنه مراقبت میکند، اما به مرور زمان، فشار مراقبت از بیمار و تغییرات جسمی و روحی آنه، او را خسته و فرسوده میکند. جورج با وجود تمام مشکلات، همچنان به همسرش عشق میورزد و سعی میکند تا آخرین لحظات زندگی او را در کنارش باشد.
این فیلم داستان دو دوست صمیمی به نامهای رزی و الکس است که از پنج سالگی با هم بزرگ شدهاند. آنها در آستانه فارغالتحصیلی از دبیرستان هستند و تصمیم دارند که بعد از فارغالتحصیلی با هم به دانشگاه بروند. اما در آخرین لحظه، پدر و مادر الکس به دلیل شغل جدیدشان مجبور میشوند به آمریکا نقل مکان کنند.
این اتفاق باعث جدایی رزی و الکس میشود. آنها قول میدهند که هر روز با هم در تماس باشند، اما به مرور زمان، فاصله بین آنها بیشتر میشود. رزی به دانشگاه میرود و با پسری به نام جیک آشنا میشود. الکس نیز در آمریکا به دانشگاه میرود و با دختری به نام بکی آشنا میشود.
رزی و الکس هر دو ازدواج میکنند و صاحب فرزندانی میشوند. اما هنوز هم احساساتشان نسبت به هم دست نخورده باقی مانده است. آنها همچنان با هم در ارتباط هستند و از زندگی یکدیگر باخبر هستند.یک روز، رزی متوجه میشود که الکس از همسرش جدا شده است. او تصمیم میگیرد که به آمریکا برود و با الکس صحبت کند. رزی و الکس در نهایت به این نتیجه میرسند که عشقشان نسبت به هم واقعی است. آنها تصمیم میگیرند که با هم ازدواج کنند.
داستان فیلم در لهستان سال ۱۹۴۹ آغاز میشود، جایی که ویکتور، آهنگساز و رهبر گروه موسیقی، زولا ، دختری روستایی را برای اجرای یک برنامه تبلیغاتی دولتی استخدام میکند. بین این دو نفر، رابطهای عاشقانه شکل میگیرد که به زودی به ازدواج میانجامد.
با این حال، اختلافات سیاسی و فرهنگی بین دو نفر، زندگی مشترک آنها را با چالشهایی روبرو میکند. ویکتور، یک روشنفکر چپگرا است که از رژیم کمونیستی سرخورده است. زولا، از سوی دیگر، یک زن ساده روستایی است که از سیاست بیخبر است. این اختلافات، باعث میشود که آنها بارها از هم جدا شوند و دوباره به هم برگردند. داستان فیلم در شهرهای مختلف اروپا، از جمله برلین، یوگسلاوی و پاریس، ادامه مییابد. ویکتور و زولا، در طول این سالها، شاهد تحولات سیاسی و اجتماعی زیادی هستند. آنها با چالشهای مختلفی روبرو میشوند، اما عشق آنها همچنان پابرجاست.
این فیلم یک کمدی-درام عاشقانه است که داستان مردی به نام سی.سی. باکستر را روایت میکند که در شرکت بیمهای بزرگی کار میکند. باکستر مردی مجرد و تنها است که برای پیشرفت در کارش، آپارتمان خود را به مدیران متاهل شرکت برای خوشگذرانی با معشوقههایشان اجاره میدهد.
باکستر در ابتدا از این کار راضی است و فکر میکند که این کار باعث پیشرفت او در کارش خواهد شد. اما به مرور زمان، او متوجه میشود که این کار عواقبی برای او دارد. او به تنهایی شاهد خیانتهای همسران مدیران شرکت است و این موضوع او را آزار میدهد.در همین زمان، باکستر با دختری به نام فرمیندا آشنا میشود. فرمیندا دختری زیبا و مهربان است که با یک مرد متاهل ازدواج کرده است. باکستر و فرمیندا به یکدیگر علاقهمند میشوند، اما نمیتوانند رابطهشان را آشکار کنند.
این فیلم داستان دو مسافر به نامهای جیم پرستون و آرورا لین را روایت میکند که قرار است به همراه ۵۰۰۰ نفر دیگر، با یک سفینه فضایی به سیارهای دورافتاده نقل مکان کنند.
جیم پرستون، یک مهندس مکانیک، به دلیل یک نقص فنی در سیستم خواب مصنوعی، ۹۰ سال زودتر از موعد مقرر بیدار میشود. او در ابتدا تنها و ناامید است، اما پس از مدتی با آرورا لین، یک هنرمند، آشنا میشود. جیم و آرورا به سرعت به یکدیگر علاقهمند میشوند و تصمیم میگیرند که باقیمانده سفر را با هم سپری کنند. با این حال، آنها متوجه میشوند که اگر بخواهند زنده بمانند، باید راهحلی برای تعمیر سیستم خواب مصنوعی پیدا کنند. آنها همچنین باید با اخلاقیات تصمیم خود برای بیدار کردن دیگر مسافران کنار بیایند.
داستان فیلم با معرفی ویل ترینر آغاز میشود. ویل یک تاجر موفق و ماجراجو است که در یک حادثه رانندگی دچار آسیب نخاعی شده و از ناحیه گردن به پایین فلج شده است. او در یک عمارت بزرگ در شهر کوچکی در ایتالیا زندگی میکند و از خدمات پرستاران خصوصی استفاده میکند.لوییزا کلارک یک زن جوان شاد و پرانرژی است که در یک خانواده فقیر بزرگ شده است. او در یک فروشگاه لباس مشغول به کار است و به دلیل مشکلات مالی خانوادهاش مجبور است به عنوان پرستار خصوصی ویل استخدام شود.
لوییزا در ابتدا از این کار استقبال نمیکند و معتقد است که نمیتواند از عهده مراقبت از یک بیمار فلج برآید. اما به مرور زمان، او و ویل به یکدیگر نزدیک میشوند و رابطهای دوستانه بین آنها شکل میگیرد. ویل که قبل از حادثه زندگی پرماجرا و هیجانانگیزی داشته، اکنون به زندگی بیمعنا و بیهدف خود راضی است و تصمیم دارد با کمک پزشک خود، خودکشی آسان را انجام دهد. لوییزا که از این تصمیم ویل متأثر شده است، تلاش میکند تا او را از این کار منصرف کند.
Lost in Translation (گم گشته در ترجمه)
کارگردان: سوفیا کوپولا
سال انتشار: 2003
امتیاز IMDb:7.7
بازیگران: بیل مری، اسکارلت جوهانسون و...
فیم گمگشته در ترجمه داستان دو نفر را روایت میکند که در یک کشور غریبه احساس تنهایی و گمگشتگی میکنند و با هم رابطهای صمیمانه برقرار میکنند. سالت، بازیگری کهنهکار و افسرده است که برای تبلیغ یک نوشیدنی ژاپنی به توکیو سفر کرده است. او در هتل مجللی اقامت دارد، اما احساس تنهایی و بیحوصلگی میکند. چارلی، عکاس جوانی است که برای مجلهای آمریکایی در توکیو کار میکند. او نیز در یک کشور غریبه احساس بیگانهگی میکند و با همسرش مشکل دارد.
سالت و چارلی در یک بار با هم آشنا میشوند و شروع به گفتگو میکنند. آنها به سرعت متوجه میشوند که از نظر روحی به هم شبیه هستند. آنها هر دو احساس میکنند که در زندگیشان گم شدهاند و به دنبال چیزی هستند که معنای زندگیشان را به آنها بدهد. سالت و چارلی شروع به گذراندن وقت بیشتری با هم میکنند. آنها با هم به کافهها، موزهها و جاهای دیگر میروند. آنها در این مدت با یکدیگر درد دل میکنند و به یکدیگر گوش میدهند. رابطهی سالت و چارلی عمیقتر میشود، اما آنها میدانند که این رابطه نمیتواند ادامه داشته باشد. آنها هر دو باید به زندگیشان ادامه دهند.
decision to leave (تصمیم به ترک)
کارگردان: پارک چان-ووک
سال انتشار: 2022
امتیاز IMDb: 7.3
بازیگران: تانگ وی، پارک هی-ایل و...
فیلم تصمیم به ترک به کارگردانی پارک چان-ووک، یک فیلم جنایی-عاشقانه کرهای محصول سال ۲۰۲۲ است. در ابتدای فیلم، هه-جون در حال تحقیق در مورد مرگ یک مرد میانسال به نام جین-سو است که از صخرهای در کنار دریا سقوط کرده است. شواهد اولیه نشان میدهد که جین-سو خودکشی کرده است، اما هه-جون به این موضوع مشکوک است. او متوجه میشود که جین-سو به تازگی با سو-ره ازدواج کرده است و سو-ره به دلیل بیماری قلبی در حال مرگ است.
هه-جون شروع به پرسوجو از سو-ره میکند. او متوجه میشود که سو-ره یک زن باهوش و زیرک است که گذشتهای مرموز دارد. هه-جون به تدریج به سو-ره جذب میشود و این امر باعث میشود که او در کار خود دچار تردید شود.هه-جون تلاش میکند تا حقیقت را در مورد مرگ جین-سو کشف کند، اما هرچه بیشتر در این موضوع پیش میرود، بیشتر در یک تاریکی پیچیده گرفتار میشود. او باید تصمیم بگیرد که آیا از عشق خود به سو-ره چشمپوشی میکند یا حقیقت را برای همیشه پنهان میکند.
فیلم Blue Jay داستان جیم و آماندا را روایت میکند، دو دوست دوران دبیرستان که پس از بیست و چهار سال دوباره در یک شهر کوچک در پنسیلوانیا یکدیگر را ملاقات میکنند. جیم اکنون یک معلم دبیرستان است و آماندا یک نقاش است. آنها برای یک شب در خانه جیم با هم میمانند و در طول شب، خاطرات گذشتهی خود را مرور میکنند.
در ابتدا، جیم و آماندا از دیدن یکدیگر خوشحال هستند. آنها به خاطرات مشترک خود میخندند و به نظر میرسد که هنوز هم به یکدیگر علاقه دارند. با این حال، به تدریج، تنشهای بین آنها آشکار میشود. آنها در مورد گذشتهی خود صحبت میکنند، از جمله در مورد سقط جنینی که آماندا در دوران دانشگاه داشته است. این موضوع باعث میشود که آنها با احساسات دردناک و سرکوب شدهی خود روبرو شوند.
فیلم Her در آیندهای نزدیک در شهر لسآنجلس اتفاق میافتد. تئودور توامبلی مردی درونگرا و منزوی است که در شرکتی مشغول نوشتن نامههای عاشقانه برای افراد دیگر است. تئودور در آستانه طلاق از همسرش کاترین قرار دارد و از لحاظ روحی شرایط مناسبی ندارد.
روزی تئودور برای پر کردن خلاء عاطفی خود یک هوش مصنوعی نیز میخرد. این هوش مصنوعی طبق خواسته تئودور یک زن است که خود را سامانتا معرفی میکند. سامانتا به سرعت یاد میگیرد که چگونه با تئودور ارتباط برقرار کند و رابطه آنها به سرعت عاشقانه میشود.سامانتا به تئودور کمک میکند تا از تنهایی خود بیرون بیاید و دوباره امید به زندگی پیدا کند. او به تئودور کمک میکند تا با احساسات خود کنار بیاید و به آینده امیدوار باشد.
این فیلم داستان مردی به نام هنری روث است که از تعهد داشتن نسبت به یک زن می ترسد. او در یک آکواریوم کار می کند و به مراقبت از دلفین ها علاقه مند است. یک روز، هنری با دختری به نام لوسی آشنا می شود. لوسی دختری زیبا و جذاب است که هنری را مجذوب خود می کند.
هنری و لوسی با هم قرار می گذارند و شب خوبی را سپری می کنند. اما صبح روز بعد، هنری با دیدن لوسی در آکواریوم متوجه می شود که لوسی حافظه کوتاه مدت دارد و هر روز صبح، خاطراتش را از روز قبل فراموش می کند. هنری در ابتدا از این موضوع شوکه می شود، اما سپس تصمیم می گیرد که با لوسی بماند و به او کمک کند تا زندگی کند. هنری هر روز برای لوسی یک قرار جدید می گذارد و با نشان دادن عکس ها و فیلم ها، خاطرات روز قبل را به او یادآوری می کند.
با گذشت زمان، هنری و لوسی به یکدیگر علاقه مند می شوند و رابطه عاشقانه ای را شروع می کنند. اما این رابطه با چالش های زیادی روبرو است. هنری باید هر روز برای لوسی داستان زندگی اش را تعریف کند و به او یادآوری کند که او را دوست دارد.
La La Land (لالا لند)
کارگردان: دیمین شزل
سال انتشار: 2016
امتیاز IMDb:8
بازیگران: اما استون، رایان گاسلینگ ، جان لیتگو، آنا کاتلر و...
فیلم لالا لند داستان دو جوان شور و شوقزده به نامهای ميا و سيباستيان را روایت میکند که در شهر لس آنجلس به دنبال رویاهای خود هستند. ميا یک بازیگر تئاتر است که در کافهای در هالیوود مشغول به کار است و سیباستیان یک پیانیست جاز است که در یک گروه موسیقی راک بازی میکند.
آنها در یک تصادف ترافیکی در اتوبان 101 با یکدیگر آشنا میشوند و به سرعت عاشق یکدیگر میشوند. آنها با هم به دنبال راههایی برای رسیدن به رویاهای خود هستند. ميا در تئاتر تلاش میکند تا نقشی در یک فیلم به دست آورد و سیباستیان در تلاش است تا یک گروه موسیقی جاز تشکیل دهد.اما با گذشت زمان، رویاهای آنها آنها را از یکدیگر دور میکند. ميا برای رسیدن به رویای خود مجبور میشود به نیویورک برود و سیباستیان برای تشکیل گروه موسیقی خود مجبور میشود به لوس آنجلس برود.
Eternal Sunshine of the Spotless Mind (درخشش ابدی یک ذهن پاک)
کارگردان: میشل گوندری
سال انتشار: 2004
رتبه IMDb: 8.3
بازیگران: تام ویلکینسون، کیت وینسلت، جیم کری و...
فیلم با صحنهای از جوئل و کلمنتاین در حال قدم زدن در خیابان آغاز میشود. آنها به یکدیگر علاقه دارند، اما رابطهٔ آنها پر از تنش و مشاجره است. سرانجام، آنها تصمیم میگیرند تا خاطرات یکدیگر را از ذهن خود پاک کنند.
جوئل به کلینیکی مراجعه میکند که عملی را انجام میدهد. او در طول عمل، خاطرات خود را بهتدریج از دست میدهد. او ابتدا خاطرات کوچک و پیش پا افتاده را فراموش میکند، اما بهمرور زمان، خاطرات مهمتر و احساساتیتر را نیز از دست میدهد.کلمنتاین نیز به همین ترتیب، خاطرات خود را از دست میدهد. اما او در طول عمل، تصمیم میگیرد تا از آن جلوگیری کند. او از کلینیک میگریزد و به دنبال جوئل میرود.
فیلم «هرگز مرا رها نکن در سال ۲۰۱۰ به کارگردانی مارک رومنک و بر اساس رمانی به همین نام نوشته کازوئو ایشیگورو ساخته شده است. داستان فیلم در آیندهای نزدیک روایت میشود که در آن، انسانها به دو دسته تقسیم شدهاند: معمولیها که عمری طبیعی دارند و کودکان اهدایی که از کودکی برای اهدای اعضای بدنشان پرورش داده میشوند.
داستان فیلم با آشنایی کتی، روث و تامی، سه کودک یتیم در مدرسهای شبانهروزی آغاز میشود. این سه نفر با یکدیگر دوست میشوند و رابطه عمیقی بین آنها شکل میگیرد. با بزرگ شدن آنها، حقیقتی تلخ در مورد آیندهشان آشکار میشود: آنها قرار است به عنوان اهدا کنندگان اعضای بدن به «معمولیها» خدمت کنند و پس از اهدای آخرین عضو بدنشان، کشته شوند. کتی، روث و تامی با این حقیقت دشوار کنار میآیند و سعی میکنند زندگی خود را از بهترین راه ممکن سپری کنند. آنها با یکدیگر سفر میکنند، عشق را تجربه میکنند و با چالشهای زندگی کنار میآیند.
این فیلم یک ملودرام عاشقانه است که داستان دختری ایرلندی به نام ایلیش لاسی را روایت می کند که در سال ۱۹۵۲ به بروکلین مهاجرت می کند. ایلیش در یک خانواده فقیر در یک شهر کوچک ایرلندی بزرگ شده است. او آرزو دارد زندگی بهتری برای خود داشته باشد و به آمریکا مهاجرت می کند.
ایلیش در ابتدا در بروکلین با مشکلاتی روبرو می شود. او زبان انگلیسی را نمی داند و باید با فرهنگ جدیدی سازگار شود. اما او به زودی با خانواده ای مهربان آشنا می شود که به او کمک می کنند تا در آمریکا جا بیفتد. ایلیش همچنین با مرد جوانی به نام تامی هال آشنا می شود. تامی یک کارگر ساختمانی است که اهل ایرلند است. ایلیش و تامی عاشق یکدیگر می شوند و قصد دارند ازدواج کنند.
اما ایلیش خبر می شود که مادرش در ایرلند بیمار است. او به ایرلند باز می گردد تا از مادرش مراقبت کند. تامی به ایلیش قول می دهد که منتظر او بماند. ایلیش یک سال در ایرلند می ماند. او با مادرش آشتی می کند و با دوستان و خانواده اش وقت می گذراند. اما او همیشه به تامی فکر می کند. در نهایت، ایلیش تصمیم می گیرد به آمریکا نزد تامی برگردد.
داستان فیلم در سال ۱۹۶۲ و در شهر بالتیمور اتفاق میافتد. الیسا زنی لال و تنها، در یک آزمایشگاه دولتی به عنوان نظافتچی کار میکند. یک روز، موجودی دوزیست عجیب و غریب به آزمایشگاه آورده میشود. الیسا به سرعت به این موجود علاقهمند میشود و رابطهای عاشقانه بین آنها شکل میگیرد. موجود دوزیست که توسط ارتش آمریکا به اسارت گرفته شده، قرار است برای آزمایشات علمی مورد استفاده قرار گیرد. الیسا و دوستش گابریل یک مامور امنیتی سابق، تصمیم میگیرند موجود را نجات دهند. آنها موفق میشوند موجود را از آزمایشگاه فراری دهند و او را به یک مخفیگاه امن میبرند.
فیلم "پنج فوت فاصله" داستان دختری هفده ساله به نام استلا را روایت میکند که از کودکی به بیماری نادر و کشندهی "فیبروز کیستیک" مبتلاست. او برای کنترل بیماریاش مجبور است تحت مراقبتهای پزشکی دقیق قرار بگیرد و از تماس نزدیک با دیگران اجتناب کند.استلا در بیمارستانی بستری است که ویل نیز به دلیل ابتلا به بیماری فیبروز کیستیک در آنجا بستری است. ویل پسری سرکش و پرشور است که از زندگی لذت میبرد. او از محدودیتهای بیماریاش خسته شده و به دنبال راههایی برای شکستن آنهاست. استلا و ویل به محض ملاقات با یکدیگر به یکدیگر جذب میشوند. اما به دلیل بیماریشان، آنها باید همیشه پنج فوت از یکدیگر فاصله داشته باشند. این فاصلهی جسمی، مانعی برای عشق و علاقهی آنها میشود.استلا و ویل با وجود محدودیتها، سعی میکنند زندگیشان را با یکدیگر سپری کنند. آنها با هم به ماجراجویی میروند و خاطرات فراموشنشدنی را برای یکدیگر رقم میزنند.
The Fault in Our Stars یک فیلم عاشقانه درام آمریکایی محصول 2014 به کارگردانی جاش بون است. فیلم بر اساس رمانی به همین نام اثر جان گرین در سال 2012 ساخته شده است. فیلم به داستان هیزل گریس لنکستر، دختر هفده ساله ای که از کودکی به سرطان ریه مبتلا شده و برای تنفس، یک کپسول اکسیژن را همراه خود دارد، می پردازد. او به گروه حمایتی سرطان می پیوندد و با آگوستوس واترز، پسر هجده ساله ای که به سرطان استخوان مبتلا بوده و یک پا را از دست داده است، آشنا می شود.
هیزل و آگوستوس عاشق یکدیگر می شوند و با هم زندگی را تجربه می کنند. آنها به آمستردام سفر می کنند تا نویسنده کتاب مورد علاقه هیزل، پیتر فان هوتن را ملاقات کنند. پیتر به آنها می گوید که کتابش بر اساس داستان واقعی زندگی او و همسرش ساخته شده است. با این حال، او می گوید که همسرش در نهایت بر اثر سرطان جان خود را از دست داد. هیزل و آگوستوس به خانه برمی گردند و به زندگی خود ادامه می دهند. با این حال، بیماری هیزل پیشرفت می کند و او به کما می رود. آگوستوس در کنار او می ماند و به او قول می دهد که همیشه در کنارش باشد.
فیلم بیمار انگلیسی در سال 1996 به کارگردانی آنتونی مینگلا و بر اساس رمانی به همین نام از مایکل اونداتیه ساخته شده است. این فیلم داستان یک خلبان انگلیسی به نام الکساندر تروینی را روایت میکند که در جریان جنگ جهانی دوم در ایتالیا سقوط کرده و به شدت سوخته است. او در یک صومعه در ایتالیا توسط پرستاری به نام حنا مراقبت میشود.
الکساندر به دلیل سوختگی شدید حافظه خود را از دست داده و تنها نام خود را به یاد دارد. حنا با کمک او سعی میکند تا گذشته او را بازسازی کند. الکساندر در فلشبکهایی به گذشته خود بازمیگردد و داستان عشق خود با کامیلا ، یک زن ایتالیایی را روایت میکند. الکساندر و کامیلا در ایتالیا با یکدیگر آشنا میشوند و عاشق یکدیگر میشوند. اما جنگ زندگی آنها را از هم میپاشد.
The lobster (لابستر)
کارگردان: یورگوس لانتیموس
سال انتشار: 2015
امتیاز IMDb: 7.1
بازیگران: کالین فارل ، ریس ویترسپون و لودی لین ، جان سی. مکگینس و...
داستان فیلم در آیندهای کابوسوار روایت میشود که در آن افراد مجرد مجبورند ظرف مدت ۴۵ روز یک شریک زندگی برای خود بیابند؛ و اگر در طول این زمان در این امر موفق نشوند به حیوان بدل میشوند و آنها را در جنگل رها میکنند. فیلم با معرفی دیوید، مردی جوان و مجرد آغاز میشود. دیوید پس از مرگ همسرش، به هتل "خرچنگ" منتقل میشود، جایی که افراد مجرد برای یافتن شریک زندگی خود تلاش میکنند.
دیوید در هتل با چالشهای مختلفی روبرو میشود. او باید با قوانین سختگیرانه هتل کنار بیاید و با افراد عجیب و غریبی که در آنجا هستند تعامل داشته باشد. دیوید همچنین باید با غم از دست دادن همسرش کنار بیاید و به دنبال عشقی جدید باشد.در نهایت، دیوید با زنی به نام راشیل آشنا میشود. راشیل نیز مانند دیوید مجرد است و با قوانین هتل مخالف است. دیوید و راشیل به یکدیگر علاقهمند میشوند، اما رابطه آنها با مخالفت مدیر هتل مواجه میشود.
Before Midnight (پیش از نیمه شب)
کارگردان: ریچارد لینکلیتر
سال انتشار: 2013
رتبه IMDb: ۷.۷
بازیگران:ایتن هاک، ژولی دلپی، سیموس دیوی و...
«Before Midnight» فیلمی درام به کارگردانی ریچارد لینکلیتر است که در سال ۲۰۱۳ اکران شد. این فیلم سومین قسمت از سهگانه «Before» است که پیش از آن، دو فیلم «Before Sunrise» در سال ۱۹۹۵ و «Before Sunset» در سال ۲۰۰۴ ساخته شده بودند.
در «Before Midnight»، جسی و سلین پس از نه سال دوباره یکدیگر را ملاقات میکنند. این بار، آنها در یونان هستند و قرار است یک هفته را با هم بگذرانند. در ابتدا، همه چیز خوب به نظر میرسد. جسی و سلین هنوز هم یکدیگر را دوست دارند و از بودن در کنار هم لذت میبرند. آنها همچنان به بحث و گفتگو درباره موضوعات مختلف میپردازند و به یکدیگر گوش میدهند.
اما به تدریج، اختلافات بین آنها آشکار میشود. جسی یک نویسنده آمریکایی است که از زندگی در یونان لذت نمیبرد. او میخواهد به آمریکا بازگردد و کارش را ادامه دهد. سلین نیز یک نویسنده فرانسوی است که در یونان زندگی میکند و از زندگی در آنجا راضی است.
فیلم «چترهای شربورگ» (Les Parapluies de Cherbourg) یک فیلم موزیکال فرانسوی به کارگردانی ژاک دمی است که در سال ۱۹۶۴ منتشر شد. این فیلم برنده جایزه نخل طلایی جشنواره فیلم کن شد و به یکی از فیلمهای کلاسیک سینمای فرانسه تبدیل شد.
داستان فیلم در شهر شربورگ فرانسه در دهه ۱۹۵۰ میلادی میگذرد. ژنه ویو و گی ماتی دو جوان عاشق هستند که در یک کارخانه چترسازی کار میکنند. گی به خدمت سربازی فراخوانده میشود و ژنه باید تنها در شربورگ بماند. در طول فیلم، ژنه با چالشهای زیادی روبرو میشود. مادرش بیمار میشود و او باید از خواهر کوچکش مراقبت کند. همچنین، او با یک مرد ثروتمند به نام روبرت آشنا میشود که به او پیشنهاد ازدواج میدهد.
فیلم فارست گامپ داستان زندگی مردی به نام فارست گامپ را از کودکی تا بزرگسالی روایت میکند. فارست از کودکی با هوشی پایین متولد میشود و در مدرسه مورد آزار و اذیت قرار میگیرد. اما او با پشتکار و تلاش فراوان، توانسته است به موفقیتهای زیادی دست یابد. فارست در دوران نوجوانی با دختری به نام جین لین آشنا میشود و عاشق او میشود. جین لین به دلیل بیماری سرطان، در جوانی از دنیا میرود. فارست پس از مرگ جین لین، تصمیم میگیرد که به ارتش بپیوندد. او در جنگ ویتنام شرکت میکند و به عنوان یک قهرمان جنگی شناخته میشود.فارست پس از جنگ، به عنوان مربی فوتبال آمریکایی مشغول به کار میشود. او با کمک دوستش، لیندزی هانان، شرکت تجاری موفقی را تأسیس میکند. فارست همچنین به عنوان یک قهرمان ورزشی، به شهرت جهانی دست مییابد.
فیلم درباره زمان (About Time) داستان تیم بارنت، مرد جوانی اهل کورنوال است که در آستانه تولد ۲۱ سالگی خود، از پدرش میآموزد که مردان خانوادهاش توانایی سفر در زمان را دارند. تیم در ابتدا از این توانایی برای اصلاح اشتباهات کوچک در زندگی خود استفاده میکند، اما به زودی متوجه میشود که میتواند از آن برای تغییر زندگیاش به طور اساسی نیز استفاده کند.
تیم از قدرت خود برای پیدا کردن عشق زندگی خود، مری دنهام، استفاده میکند. او در ابتدا از او خوشش میآید، اما او به زودی متوجه میشود که مری با مرد دیگری، جیمی، قرار میگذارد. تیم از قدرت خود برای سفر به گذشته و کمک به مری برای جلوگیری از ملاقات با جیمی استفاده میکند.
تیم و مری شروع به قرار ملاقات میکنند و به زودی عاشق یکدیگر میشوند. آنها ازدواج میکنند و صاحب سه فرزند میشوند. تیم از قدرت خود برای کمک به همسر و فرزندانش استفاده میکند، اما به زودی متوجه میشود که استفاده از قدرت سفر در زمان میتواند عواقبی نیز داشته باشد.
تیم در نهایت متوجه میشود که مهمترین چیز در زندگی، زندگی در لحظه و قدردانی از آنچه که دارد است. او تصمیم میگیرد که دیگر از قدرت خود برای تغییر گذشته استفاده نکند و به جای آن، بر روی لذت بردن از زمان حال تمرکز کند.
A Man and a Woman(یک مرد و یک زن)
کارگردان: کلود لئوست
سال انتشار: 1966
رتبه IMDb: 7.5
بازیگران: ژان-لوئی ترتینیان، آنوک امه و...
ژان-لوئی یک راننده مسابقه است که به تازگی همسرش را در یک سانحه هوایی از دست داده است. او در مسابقه اتومبیلرانی دی کاپیتالی شرکت میکند و در آن برنده میشود. آنوک یک آهنگساز است که به تازگی همسرش را در یک تصادف رانندگی از دست داده است. او در مسابقه اتومبیلرانی حضور دارد تا همسرش را که یک هوادار پر و پا قرص مسابقات اتومبیلرانی بود، تشویق کند.
ژان-لوئی و آنوک بعد از مسابقه با یکدیگر آشنا میشوند و به تدریج به یکدیگر علاقهمند میشوند. آنها شروع به ملاقات با یکدیگر میکنند و رابطه عاشقانهای بین آنها شکل میگیرد. اما رابطه آنها با چالشهایی روبرو است. ژان-لوئی هنوز از مرگ همسرش رنج میبرد و آنوک نیز نگران است که اگر دوباره عاشق شود، همسرش را فراموش کند. در پایان فیلم، ژان-لوئی و آنوک تصمیم میگیرند که با یکدیگر زندگی کنند. آنها میدانند که رابطه آنها آسان نخواهد بود، اما مصمم هستند که با هم باشند.
داستان فیلم در نیویورک میگذرد و در مورد دو نفر است که در حال تلاش برای شروع دوباره زندگی خود هستند. دن مولیگان ، یک مدیر اجرایی سابق شرکت موسیقی، پس از اخراج از کارش، به مشروبخواری روی میآورد. او در یک شب در یک بار، با گرتا جیمز ، یک خواننده و ترانهسرای جوان، آشنا میشود. گرتا پس از شکست عشقی، از نامزد سابقش، دیوید ، جدا شده و در حال تلاش برای شروع دوباره زندگی خود است. دن و گرتا به سرعت متوجه میشوند که از یکدیگر خوششان میآید. آنها تصمیم میگیرند که با هم یک آلبوم موسیقی ضبط کنند. آنها با کمک چند نفر دیگر، شروع به ضبط آهنگ در مکانهای مختلف نیویورک میکنند. آلبوم آنها به سرعت محبوب میشود و گرتا به یک ستاره موسیقی تبدیل میشود. دن نیز با کمک گرتا، دوباره به زندگی خود رونق میبخشد.
تایتانیک فیلمی بسیار مشهور به کارگردانی، نویسندگی و تهیهکنندگی جیمز کامرون است، که در سال ۱۹۹۷ منتشر شد. داستان فیلم در سال ۱۹۱۲ و در آستانهٔ آغاز جنگ جهانی اول اتفاق میافتد. رز دبیتوک، دختری جوان از طبقهٔ اشراف، به دلیل ازدواجی ناخواسته با مردی مسن و زشت، قصد خودکشی دارد. او بر روی عرشهٔ کشتی تایتانیک میرود و خودش را به دریا میاندازد، اما جک داوسون، هنرمندی فقیر از طبقهٔ کارگر، او را نجات میدهد. جک و رز که از طبقات اجتماعی متفاوتی هستند، به سرعت عاشق یکدیگر میشوند. اما عشق آنها محکوم به شکست است. تایتانیک در اولین سفر خود با کوه یخ برخورد میکند و غرق میشود. جک و رز در میان امواج خروشان تلاش میکنند تا نجات پیدا کنند، اما در نهایت جک جان خود را برای نجات رز فدا میکند.
در سال 2013، ویروسی همهگیر جهان را فرا میگیرد و انسانها را به زامبیهای بیروح و خونخوار تبدیل میکند. در یک شهر متروک، گروهی از زامبیها به رهبری آر (نیکلاس هولت) زندگی میکنند. آر که از زندگی خود به عنوان یک زامبی ناراضی است، با خوردن مغز پری (دیو فرانکو)، دوست پسر جولی (ترسا پالمر)، که در یک حمله زامبی کشته شده، به یاد میآورد که انسان بوده است. آر که مجذوب جولی شده است، او را با خود به محل زندگی زامبیها میبرد و سعی میکند با او ارتباط برقرار کند.
جولی که از مرگ دوست پسرش شوکه شده است، در ابتدا به آر اعتماد نمیکند، اما به تدریج با او ارتباط برقرار میکند. آر به جولی کمک میکند تا از دست زامبیهای دیگر فرار کند و آنها به یکدیگر علاقهمند میشوند. رابطه آر و جولی باعث میشود که آر به انسان بودن خود بازگردد. او به جولی کمک میکند تا از شهر متروک فرار کند و آنها به دنبال یک مکان امن برای زندگی میگردند.
فیلم داستان یک زوج جوان به نامهای سیندی و دن را روایت میکند که در حال جدایی هستند. فیلم در دو زمان متفاوت روایت میشود: زمان حال، که سیندی و دن در حال جدایی هستند، و زمان گذشته، که آنها تازه با هم آشنا شدهاند و عاشق یکدیگر هستند.
در زمان گذشته، سیندی یک دانشجوی پزشکی است که از زندگی خانوادگی خود ناراضی است. او با دن، یک کارگر ساده، آشنا میشود و آنها عاشق یکدیگر میشوند. آنها ازدواج میکنند و صاحب یک فرزند میشوند. اما با گذشت زمان، مشکلات زندگی مشترک آنها را تحت فشار قرار میدهد. دن به مشروبخواری و خشونت روی میآورد و سیندی احساس میکند که او دیگر مردی نیست که او عاشقش شده بود. در زمان حال، سیندی و دن سعی میکنند با یکدیگر کنار بیایند، اما اختلافات آنها مانع از این کار میشود. آنها در نهایت تصمیم میگیرند که از یکدیگر جدا شوند.
فیلم دفترچه خاطرات داستان عشقی سوزان و ماندگار بین دو جوان از دو طبقه اجتماعی متفاوت را روایت میکند. الی دختری زیبا و ثروتمند از خانوادهای برجسته است که برای گذراندن تعطیلات تابستانی به همراه والدین خود به شهری کوچک در کارولینای شمالی سفر میکند. در آنجا با نوآ پسری فقیر و دستودلباز آشنا میشود. نوآ پسری خوشقلب و مهربان است که به سرعت دل الی را میبرد. آنها به سرعت عاشق هم میشوند و رابطه عاشقانه آنها با وجود مخالفتهای خانواده الی ادامه مییابد.
نوآ و الی با وجود مشکلات و موانع زیادی که بر سر راهشان قرار دارد، عشق خود را حفظ میکنند. آنها با هم ازدواج میکنند و صاحب دو فرزند میشوند. اما زندگی آنها با وقوع جنگ جهانی دوم دستخوش تغییر میشود. نوآ به ارتش میپیوندد و الی به تنهایی از فرزندانشان مراقبت میکند.پس از جنگ، نوآ به خانه بازمیگردد و زندگی آنها دوباره رونق میگیرد. اما بیماری آلزایمر زندگی آنها را تحت تأثیر قرار میدهد. الی که میبیند حافظه نوآ در حال از دست رفتن است، تصمیم میگیرد با خواندن خاطرات مشترکشان برای او، عشق خود را به یادش بیاورد.
نتیجه گیری
فیلم های عاشقانه ای که در این مقاله معرفی کردیم، هر یک تجربه ای متفاوت و منحصر به فرد را برای مخاطبان رقم می زنند. این فیلم ها، با روایت داستان های جذاب و تاثیرگذار، به بررسی مفاهیم عمیقی همچون عشق، زندگی، مرگ، هویت و روابط می پردازند و با بازی های درخشان بازیگرانشان، مخاطبان را به وجد می آورند. اگر به دنبال فیلم های عاشقانه جدید و نوآورانه ای هستید که تجربه ای فراموش نشدنی برای شما رقم بزنند، حتما این فیلم ها را تماشا کنید.
آیا شجاعت روبرو شدن با وحشت را دارید؟ در این سفر هیجانانگیز، به دنیای انیمیشنهای ترسناک قدم میگذاریم و برترین آثار این ژانر را مورد بررسی قرار میدهیم.
ما در این مقاله لیست کاملی از بهترین فیلم های زامبی ️ از سراسر جهان را برای شما آماده کرده ایم. از شاهکارهای کلاسیک ️ تا فیلم های مدرن و پرهیجان، برای هر سلیقه ای یک فیلم زامبی جذاب پیدا می شود.
عاشق رمز و راز هستید؟ به دنبال هیجان و چالش هستید؟ با بهترین فیلمهای معمایی تاریخ سینما آشنا شوید و در دنیای پر از رمز و راز و تعلیق غرق شوید. از قتلهای مرموز تا دسیسههای سیاسی، این فیلمها ذهن شما را به چالش میکشند و تا لحظه آخر شما را درگیر داستان خود میکنند.
با بهترین فیلمهای علمی تخیلی، با آیندهای ممکن آشنا شوید. این فیلمها، شما را به سفری هیجانانگیز به دنیایی میبرند که ممکن است روزی واقعیت شود. این فیلمها، شما را به فکر فرو میبرند و شما را با احتمالات مختلف آشنا میکنند.
سریالهای کرهای در ژانرهای مختلف ساخته میشوند و برای هر سلیقهای سریالی پیدا میشود. در این مقاله، بهترین سریال های برتر کرهای در ژانرهای مختلف را معرفی میکنیم که ارزش دیدن دارند.